كلامى از نور

پيامبر خدا صلى‏‌الله‌‏عليه‌‏و‏آله: خدا بركت دهد به آن كس كه آسان مى‏‌فروشد، آسان مى‏‌خرَد، آسان قرض مى‌‏دهد و آسان مطالبه مى‌‏كند.

استفتائات روز

شخص بالغى كه به حدّ رشد بلكه بيشتر رسيده يعنى سنّ او (16 ـ 17) سال مى باشد (كركوثه) سر تسبيح را كه از طلا بود و عيارش 18 و وزنش (100، 7 سنت) هفت گرم و يكصد ميلى گرم بود آن را زرگر به قيمت (800، 17) هفده هزار و هشتصد دينار در تاريخ 20/3/94 خريد، و پس از گذشتن پنج ماه آشكار شد كه آن (كركوثه) سر تسبيح دزدى بوده و مال پدر فروشنده بوده است ـ يعنى دزد فرزند بزرگ او بوده به اعتراف پدرش... و صاحب اصلى مال كه پدر باشد يا عين آن را مى خواهد، و يا فرق آن را به قيمت روز مى خواهد در صورتى كه در همان وقت خريد هم فروش شده و برگرداندنش سخت است، و از اين طرف اختلاف در وزن آن هم هست، صاحب اصلى مى گويد كه آن دو مثقال و نيم بوده و زرگر مى گويد همان بود كه در بالا بيان شده خواسته ما از حضرتعالى اين است كه حكم قطعى اين مسئله حساس را بيان فرماييد كه هر دو طرف حكم شرعى را قبول دارند؟

واجب است كه خود سر تسبيح (كركوثه) در صورت امكان بر گردانده شود و در صورت متعذر بودن به اندازه آن بر گرداندن طلا واجب است، و در صورتى كه اختلاف ميان صاحب سر تسبيح (كركوثه) و ميان ضامن در مقدار آن باشد قول ضامن با سوگند خوردنش مقدم است، اگر براى صاحب سر تسبيح (كركوثه) بينّه (شاهد) نباشد، پس ضامن مى شود به كمترين وزن كه عبارت از هفت گرم و يكصد ميلى گرم است، و آنكه تناسب دارد براى هر دو طرف اين است چشم پوشى نموده و مسامحه نمايند و سخت گيرى نكنند و هر دو طرف حسن نيّت داشته باشند. ملاحظه شود: براى مشترى اين حق است كه به فرزند بزرگ رجوع كند، و آنچه بر او داده از قيمت كه (800،17) دينار مى باشد پس بگيرد، همانطورى كه مشترى حق دارد تفاوتى را كه به پدرش پرداخت خواهد نمود از فرزندش مطالبه نمايد و زيان به فرزند عايد مى شود.

نظر حضرتعالى در خصوص كه پيروان اميرالمؤمنين (عليه السلام) كه عبادات را به جا نمى آورند و يا فاسق هستند چيست آيا هميشه در آتش مى سوزند يا نه؟

بنابر آنچه از روايات شريف ظاهر مى شود اگر كسى با اسلام و ولايت بميرد در آتش براى هميشه نمى ماند، ولى سخن در مردن آن با ولايت است، زيرا كه گناهان قلب او را تيره مى كند تا اينكه خداوند او را ذليل مى نمايد و شيطان را بر او مسلط مى كند و او را بر كفر دعوت مى كند و او هم قبول مى نمايد، پس نبايد آنكه مرتكب گناهان كبيره و معصيت مى شود بر اين خاطر جمع باشد، علاوه بر اين انسان خيلى عاجزتر از آن است كه عذاب آتش را اگر چه هميشگى نباشد تحمّل كند، بلكه ضعيف تر از آنست كه عذاب قبر و برزخ را تحمّل نمايد، بلكه ناتوان تر از آنست كه به سكرات مرگ و پى آمدها و ابتلاءاتى كه در دنيا بواسطه اى گناهانش دامنگير مى شود شكيبائى نشان دهد، پس انسان بايستى از مهلت دادن خداوند بترسد و حذر نمايد.